فرنی افراط و تفریط


من وقتی می خواهم یک میان وعده ی خوشمزه مثل فرنی و شیره بخورم ( که اکیدا هم توصیه می کنم هرجا دستتان رسید بخورید ) اینجوری نیستم که شیره را بریزم روی فرنی و اینقدر هم بزنم که دیگر نشود هیچکدام را تشخیص داد. بعد هم یک فرنی خسته کننده ی یکنواخت عادی و شیرین بخورم.

من اینجوری ام که شیره را به مقدار لازم روی فرنی می ریزم و آن را هم نمی زنم. فقظ دو تا شیار در فرنی ایجاد می کنم که شیره ها بین فرنی بروند و بعد چیزی که به دست می آید یک مخلوط ناهمسان از فرنی و شیره است. حالا خوردن این مخلوط ناهمسان خیلی کیف دارد. بعضی جاها طعم خامه ای خوشمزه ی فرنی حاکم است و جای دیگر شیرینی سوزناک و چسبنده ی شیره. کلی اتفاق خوشمزه فقط در یک کاسه ...

بنظر من ظرف زندگی هم باید اینطوری باشد. اینکه نه آقای خانه مردسالاری کند و نه زن ذلیل باشد غیرممکن است. همیشه روی نقطه ی وسط دایره ماندن خیلی سخت است. اما به عکس . آفای خانه هم مردسالار باشد هم زن ذلیل. گاهی از این گاهی از آن. اینطوری زندگی می شود یک کاسه پر از اتفاقات خوشمزه ... جایی که هم قر قر های زن ها شنیدنی است هم داد و بیداد مردها. گاهی خامه ای ... گاهی شیرین ِ سوزناک.

پ ن1: افراط و تفریط با هم خوب است ...

پ ن2: البته غایت انسان همان اعتدال است ... ولی سخت است.

  • ۲ نظر
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۱۵
  • کافه چی

بیستون

کافه چی | یکشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ | ۳ نظر

در پارکینگ ماشین ها قدم می زد. طبقه ی منفی سی. با آسانسوری غژ غژ کن پایین آمده بود و حالا دنبال ماشینش می گشت.

بی سر و صدا همه جا تاریک شد. برق رفته بود. مثل اینکه خسته شده باشد. نور خورشید هم حوصله نداشت سی طبقه پایین بیاید.

منتظر شد تا برق ِ اظطراری بیاید که نیامد. فکر کنم او هم حوصله نداشت. دست هایش را جلویش تکان داد تا به چیزی برخورد نکند. از شانس بدش هیچ کس هم آنجا نبود تا با نور ماشین آنجا را روشن کند.

چند قدمی جلو رفت. ریموت ماشین را مرتب می زد تا از دزدگیرش پیدایش کند.

دستش خورد به استوانه ای که معلق بود در فضا. تکانش داد. از لاستیک بدنه اش فهمید که ستون ِ پارکینگ است. ستون پارکینگ که قرار بود وزن 100 طبقه بالاتر از خودش را تحمل کند، مثل ماهی در هوا شنا می کرد. چقدر هم بزرگ !!! چندتا ستون دیگر هم دم پرش آمدند. می خواست بشیند و ستونگیری کند. ولی چجوری ول شده بودند ؟! نمیدانست! حوصله اش را هم نداشت که بفهمد.

لعنت به این شانس. اگر موبایلش همراهش بود حداقل آهنگی گوش میداد. کمی دور خودش چرخید. یادش رفت ریموت را هی بزند. اصلا یادش رفت برای چه آمده به پارکینگ . اصلا آنجا پارکینگ بود؟! نمیدانست. حوصله اش را هم نداشت که بفهمد.

  • ۳ نظر
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۵۹
  • کافه چی

احمق ها وقتی دینداری می کنند چه شکلی اند ؟!

کافه چی | یکشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۳۵ ق.ظ | ۱ نظر

المؤمن کیس ...

دینداری برخی، من را به یاد خوارج می اندازد.


پ ن1: امان از جاهل دیندار و فاسق ِ دانا.

  • ۱ نظر
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۳۵
  • کافه چی

بازی کلش آو کلنز

کافه چی | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ | ۴ نظر

این روزها در رسانه های جمعی از مضرات و عواقب خطرناک بازی کلش سخن های بسیاری می رود و هر روانشناسی به محض مواجهه با نام این بازی شروع به برشمردن معایب آن می کند که مثنوی هفتاد من هم می شود. تلویزیون ، رادیو، وبسایت های خبری و ... هم دادشان بلند است. مشاورین نازنین دم به دقیقه توصیه از توصیه دانشان پرتاب می کنند و پدر و مادرها می نالند.

حالا همان روانشناس یا مشاور وقتی وارد خانه می شود، بچه اش را به حالت دمر خوابیده و در حال اتک (حمله در بازی کلش) می یابد ...

اینجا دیگر با پدیده ای به نام سیگار مواجه نیستیم که خیلی ها به علت مضرات جسمی تابلوی آن سراغش نمی روند، اینجا با مضرات روحی سر و کار داریم که مرموزانه مخفی اند و اصلا خیلی ها اعتقادی به آن ندارند.

خب . چاره چیست ؟! دوباره توصیه دان هایمان را به کار بیندازیم ؟!

ادامه مطلب...
  • ۴ نظر
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۲
  • کافه چی

دوستی های کنسروی

کافه چی | چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ | ۶ نظر

خیلی هایمان عادت کرده ایم آدم ها را شبیه کنسرو ببینیم ، تق ! درشان را باز کنیم و غذایی خوشمزه (!) و آماده بپرد بیرون و بگوید بیا منو بخور.

دوستی هایمان هم همینطور است ، توقع داریم دوستی با حال ، با مرام ، مشتی ، صبور ، فهیم ،عاقل و ... یکهو ظاهر شود و افتخار دوستی با ما را نصیب خودش کند.

اما بنظر من اینجوری ها نیست. باید برای به دست آوردن یک دوست خوب ، تلاش ها کرد ، زحمت ها کشید ، بارها رنجید و بخشید ، و خلاصه باید وقت گذاشت ، وقت داد و منتظر شد. آدم ها مثل گیاهند ، حوصله می خواهند ، رسیدگی می خواهند ، نوازش می خواهند ، درک شدن می خواهند و خلاصه ... دل دادن می خواهند.

هیچ کنسرو آدمی وجود ندارد. بیهوده منتظر نباشید.

============================

پ ن1: مردمی نزد حضرت صادق (ع) بودند و حضرت برای آنها حدیث می کرد، در این میان مردی از آنها نام مردی را به بدی یاد کرد و گله او را به حضرت صادق نمود، حضرت به او فرمود: کجا برایت برادری تمام عیار به دست آید، و کدام مردی است که مهذب و پاک از همه عیوب باشد؟

اصول کافی ج 4 ص 468 روایت 1

  • ۶ نظر
  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۳۲
  • کافه چی

دلیل دینداری من (1)

کافه چی | یکشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ | ۴ نظر

نداشتن چیزی برای عرضه در فلسفه های مادیگرا.

بله. به همین راحتی اولین دلیل دینداری من شکل گرفته است.

فلسفه های مادیگرا از کمونیسم شرق تا اومانیسم غرب در انتها به یک جا می رسند. پوچی ، سیاهی ، نیستی و نابودی .

هیچ چیزی برای عرضه ندارند. در واقع این مکاتب با شمشیری چوبین به جنگ ققنوس دین آمده اند.

تمام ادعای آن ها برای دنیاست. می گویند شما یک بار بیشتر زنده نیستید و از این زندگی لذت ببرید. خب حالا اگر ما نخواهیم لذت ببریم چه میشود؟!

هیچ. اگر بخواهیم و نتوانیم لذت ببریم چه می شود ؟! باز هم هیچ. و اگر بخواهیم و لذت ببریم چه می شود؟! بر فرض مثل فتحعلی شاه سر سره داشته باشیم و پادشاه باشیم و ... چه می شود ؟! باز هم هیچ. آخر یک روز پیر می شویم و باید مستخدمی زیر دست و پایمان رو تمیز کند.

اِند ثروت و قدرت و علم هم که باشیم آخرش می شاشیم به خودمان و دست آخر هم یک دل باد می دهیم و تمام ! می شویم عکسی روی دیوار !!! تازه قدیم عکسم هم که نبوده است.

خب این حرف و قصه ها جا دارد که آدمی دل در گرو مکتبی ببندد ؟! بنظر من که ندارد .

(مقایسه شود با آخرت ، موعود شگرف و فوق العاده عمیق دین برای بقا )

=========================================

پ ن1: دلم شور ِ شیرین می خواهد. اگرچه ترشی را بیشتر دوست دارم/

پ ن2: مرا هرگز نمی گنجد دو معنی،راست در باور / غزل گفتن پس از سعدی،جوانمردی پس از حیدر....

  • ۴ نظر
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۲۰
  • کافه چی

هزار تکه شد این من

کافه چی | پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۶ ق.ظ | ۸ نظر

چقدر خوب شد آری نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمم درست کنج گوهرشاد

بدون وقفه به باران امان گریه نمیداد

هزار تکه شد این من به لطف آینه هایت

چنان که باید و شاید غزل غزل نشدم مست

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است

من این نگاه عوامانه را نمیدهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایه به پایت

پ ن1: کنج گوهرشاد را بسته اند و باز هم نمیکنند

پ ن2: دستم همان اول رسید ....

پ ن3: نایب الزیاره ام

پ ن4: نوشتم برای حسرت روزهای بعد.

  • ۸ نظر
  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۶
  • کافه چی

تبلیغ یک آهنگ در یک سایت دانلود قانونی موسیقی

کافه چی | شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۶ ق.ظ | ۱۰ نظر

این متن تبلیغ هستش. در ضمن این آهنگ در قسمت پیشنهادهای سایته !!! :

"امشب مهمانی داری. موزیک خوب نداری. فضایت کوچک است و بودجه اندک و نمی توانی یا نمی خواهی گروه موسیقی یا DJ دعوت کنی. بارها عبارت های «دانلود آهنگ مهمانی»، «آهنگ شاد برای جشن و عروسی»، «گلچین شاد» را سرچ کرده ای و به هیچ نتیجه ای نرسیده ای. حوصله آهنگ خارجی را هم نداری. می خواهی یک چیزی بگذاری برای خودش بخواند و بدون اینکه وسط دست افشانی و پایکوبی مهمانانت وقفه بیفتد، لااقل یک ساعتی مجلس را گرم کند. دلت موزیک «دوبس دوبس» ایرانی می خواهد، ترکیبی از آهنگ های خاطره انگیزی که همه آنها را از حفظ هستند و ریتمشان را بلدند.
«بزن و بکوب» همان چیزی است که در این موقعیت ها – که همه دست کم یک بار در آن گیر افتاده ایم – به کار می آید. میکسی از آهنگ های شاد و «دوبس دوبس» ایرانی که ثابت می کند با موزیک ایرانی مجاز هم می توان مهمانی گرفت و مجلس را گرم کرد. امتحان کن!"

بزن و بکوب

پ ن1: من دیگه حرفی ندارم !!!

پ ن2: beeptunes.com

پ ن3: دگمم و دست خودم نیست ...

  • ۱۰ نظر
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۶
  • کافه چی

نق و نوق

کافه چی | سه شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ب.ظ | ۸ نظر

شده ام پیرزن ... فقط نق و نوق ... فقط نقد و نوقد

نقد فیلم ... رمان ... برنامه کودک ... کاریکاتور ... نقد همه چیز !!!

حتی حالا هم دارم نق میزنم

نمی دانم کی می خواهم بس کنم ... کی می خواهم قدمی بردارم !!! قدمی بزنم زیر این باران !!!

باران

پ ن1: جسارت نشود به پیرزنان عزیز ... خیلی هایشان جوان دل ترند از من !

پ ن2: منتظرم ...

  • ۸ نظر
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • ۳۰ تیر ۹۴ ، ۲۲:۲۳
  • کافه چی

من ِ ناتوان

کافه چی | جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ق.ظ | ۹ نظر

هر موقع خواستم فرازی از کتاب بینوایان را بنویسم، حیفم می آمد که چند سطر قبل و بعدش را ننویسم و وقتی آنها را می نوشتم، با خود می گفتم ای کاش چند صفحه قبل و بعدش را هم می نوشتم و این قصه ادامه دار می شد تا اینکه می خواستم کل کتاب را بنویسم ... و این کار را قبلا ویکتور هوگو کرده بود.

درسهای زیادی از این رمان گرفتم ، درس گذشت اولین درسی است که قلبم را مصفا ساخت، گذشت از یک گناهکار، یک دزد بی آبروی محکوم به اعمال شاقه که به خاطر گرسنگی نانی را برای بچه های خواهرش دزیده بود. و آن گناهکار کسی نبود جز ژان والژان و آن گذرنده کسی نبود جز اسقف دیژنی که با همه ی اساقیف (!) زمان خود فرق می کرد و نه در پی نام بلکه در پی کام بود، کامی از لذائذ غریب الهی... و او ژان والژان را که شمعدانهای نقره اش را دزدیده بود بخشید و قلب انسانی را روشن ساخت که در پی آن زندگی هزاران نفر روشن شد ، آنقدری که بازرس پلیسی که خدایش رئیس پلیس بود و انجیلش کتاب قانون فرانسه، به خدای واقعیش رساند.

خلاصه خواستم بگویم که خسته و ناتوانم از گذاشتن فرازهایی از کتاب. باید این کتاب را خواند. همین!

۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا ستایش

هم نویسی، ایده ای جذاب از دکتر سین

سلام.

چندی پیش ایده ای در وبلاگ دکتر سین - اینجا می نویسم - دیدم که به مذاقم خوش آمده و اعلام پایه بودن کردم. و آن ایده، در مورد نوشتن داستانی به صورت مشترک بود بین داوطلبین به صورت فصل به فصل. وبلاگی راه انداختیم به نام - داستان دوستان - که شما هم میتونید داستانهاش رو بخونید و هم میتونید اعلام پایه بودن کنید و افتخار بدید و نویسنده بشید.

فعلا داستان اول رو شروع کردیم و منتظر سایر دوستان برای ملحق شدن هستیم ، چون هرچی بیشتر باشیم کار جذابیت بیشتری میگیره.

انشاءالله که کارهای خوبی ازش در بیاد.

  • ۱ نظر
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • کافه چی

کف زدن

اینکه پشت لپ تاپ و در حال وبگردی شروع کنی به کف زدن و اشک در چشمانت جمع شود ، ابلهانه است. ولی ابلهانه یا عاقلانه ، این حال الآن من است وقتی متن زیر را می خوانم :

"وقتی اسپیلبرگ به زعم برخی برای توجیه حضور ارتش امریکا در خاورمیانه فیلم «نجات سرباز رایان» را ساخت و خوب هم ساخت، در اولین پلان فیلمش یکی از شاهکارهای تصویری ِ بی‌بدیل سینمای جنگ در جهان را برای علاقمندان سینما به یادگار گذاشت. تصاویر آغازین فیلم رایان آن روی وحشی جنگ را به بهترین نحو نشان می‌داد. واقعی بودن این تصویر به حدی بود که در برخی ایالتهای امریکا اجازه تماشای فیلم به نوجوانان را نمی‌دادند. صحنه‌های کاملا حرفه‌آی وبکر که هربیننده‌ای را میخکوب می‌کرد.

 وقتی در مصاحبه با یکی از نشریات سینمایی خبرنگاری از اسپیلبرگ پرسید که چگونه و با چه منبع الهامی آن تصاویر شاهکار را خلق کردید؟ اسپیلبرگ در پاسخ گفت:‌«من در مورد این نبرد و تبعات آن مطالعات زیادی داشتم اما اصلی‌ترین و مهم‌ترین مراجع الهام من برای خلق آن پلان دو منبع بود. اولین منبع من عکاس‌های ارنستو کاپا بودکه خود درآن سال و در همان صحنه حضور داشت آن عکس‌های وی شمای کلی ماجرا را به من دادند. اما دومین منبع من که کمک بسیاری به خلق سینمایی آن نبرد کرد مستندهای جنگی فیلم‌سازی بنام آوینی بود که از جنگ عراق با ایران گرفته بود»"

=========================

پ ن1: این همه ذوق برای این است که اگر بخواهم بهترین صحنه ی جنگی که تا بحال دیده ام را انتخاب کنم حتما همین صحنه ابتدایی از فیلم نجات سرباز رایان است. و حالا که فهمیده ام یکی از منابع الهام این اثر هنری، دسترنج مرتضی است کیف میکنم.

پ ن2: منبع

  • ۶ نظر
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • کافه چی

جوجه فکلی

خود داروین یک مرد موحدی بوده، مسیحی و خیلی هم معتقد بوده است. میگویند در حال احتضار هم کتاب مقدس یعنی انجیل را به سینهاش چسبانده بود و آن را رها نمیکرد. داروین خودش اینقدر داروینیست نبود که این جوجهفکلیهای بیسواد که چهارتا کلمه درباره نظریه تکامل(داروینیسم) میخوانند، فوراً از خدا و قیامت و همه چیز میخواهند بیگانه باشند.

==================

آشنایی با قرآن جلد 4،شهید مرتضی مطهری، ص 218

  • ۶ نظر
  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • کافه چی

محال است، محال !!!

هر فرد یا ملتی به مقصد راهی که میرود میرسد نه مقصد دیگر

عدالت یعنی حسن روابط اجتماعی، و ظلم گسیختگی روابط اجتماعی است. حالاگر یک ملتی مسلمان و با ایمان باشند، خداشناس به قول خودشان باشند، خودشان را ملت قرآن حساب کنند و فریاد «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّه» و «اشْهَدُ انَّ عَلِیاً وَلِی اللَّه» آنها به آسمان بلند باشد، اما آن اصلی که قرآن میگوید «لِیقومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»  اصلًا در میانشان برقرار نباشد و وقتی روابط اجتماعی آنها را میبینید سراسر فساد و دروغ و تهمت و فحشا و ظلم و ستم است، قرآن نه تنها مدعی نیست که چنین ملتی قابل بقاست بلکه مدعی است که اینها قابل بقا نیستند، و همه اینها از آن اصل ریشه میگیرد که هر فردی و هر ملتی اگر از راهی بروند، به مقصدی که در نهایت آن راه قرار گرفته است میرسند ولی اگر به راهی نروند، انتظار رسیدن به مقصد آن راه را هم نباید داشته باشند.

یک فرد ماتریالیست یا یک ملت ماتریالیست اگر راه دنیای خودش را درست طی کند (قرآن میگوید) به مقصد دنیای خودش میرسد، اما یک ملت خداشناس اگر همان راه دنیا را غلط طی کند به مقصودش نمیرسد. به همین دلیل یک ماتریالیست وقتی که به طرف خدا نرفته و راهِ به سوی خدا یعنی راه تقرّب به حق و راه بهشت را و این که سعادت آن جهانی را هم داشته باشد نرفته است اصلًا توقع چه چیزی را دارد؟! همین طور که ما در دنیا نباید انتظار سعادت راهِ نرفته را داشته باشیم، در آخرت هم نباید چنین انتظاری داشته باشیم.

==================

آشنایی با قرآن جلد 4، شهید مرتضی مطهری، ص 138

پ ن1: حالا جایگاه ادیسون مشخص شد یا نه ؟! ادیسون اگر نمی خواسته به بهشت برود که مشخص است نمی رود . اصلا محال است که برود. ولو لامپ را اختراع کرده باشد. ولو ما همیشه دعایش کنیم.

  • ۱ نظر
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • کافه چی

بلای جان دین ...

 مقدمه 1: یکی از اتفاقات مهم که در جریان رنسانس و شکل گیری تمدن جدید غرب رخ داد، نهضت اصلاح دینی یا پروتستانیسم است. مسلماً دین مسیحیت که تا قبل از این جریان، سلطه بی چون و چرایی بر همه ابعاد زندگی مردم اروپا داشت، از ضعف های بی شمار محتوایی و ساختاری رنج می برد که ناشی از تحریف و رسوخ افکار منحط یهودی در آن بود. ولی بی شک یکی از عوامل مهمی که باعث شد این دین هر روز محدود تر شود و در نهایت پوسته ای از آن باقی بماند چیزی نبود جز فساد دستگاه حاکم بر کلیسا. پاپ پیوس دوم که از نزدیک شاهد فساد های کلیسایی بود، ارباب کلیسا را در آن دوران چنین توصیف می کند: « زندگی را به لهو و لعب گذراندن، ثروت اندوزی، تکبر و نخوت، بر استرهای فربه و برازنده سوار شدن، با تجمل و شکوه و درباری زندگی کردن و بلأخره هیچ کاری برای دین انجام ندادن ... ». فساد کلیسا موجب شد مارتین لوتر کشیش آلمانی در قرن 16 میلادی با انزجار شدید از کلیسای کاتولیک، به قیامی علیه پاپ دست بزند که بعد ها به پروتستانیسم مشهور شد. "مسیحیت بدون روحانیت" اولین هدف لوتر بود که البته این هدف تبدیل به مبنایی برای یکی از مؤلفه های تمدن غیر دینی غرب یعنی "سکولاریسم" گردید. *

مقدمه 2: اسلام منهای روحانیت، اسلام شل و ول و هرزه ای خواهد شد که هر کسی هر جور عشقش کشید آن را مطابق میلش و برآورنده لذتش تفسیر خواهد کرد، یعنی اسلام بی خطر، یعنی اسلام امریکایی، یعنی اسلام مجاهدین خلق ...

مقدمه 3: « زی اهل علم خودتان را حفظ کنید. درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر زندگی‌شان از سطح معمولی مردم پایین‌تر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگی‌تان از زی آخوندی‏ تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی، از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می‏شوید. »  (امام خمینی (ره) در جمع اعضای شورای مرکزی ائمه جمعه (چهارم خرداد 1362))

ادامه مطلب...
  • ۷ نظر
  • موافقین ۴ مخالفین ۰
  • کافه چی

حق vs باطل

آبا حق مقابل باطل قرار دارد ؟!
قرآن چه می گوید؟


سوره رعد آیه 17:
"خداوند از آسمان آبی نازل کرد و از هر دره و رودخانه به اندازه هر یک سیلابی جریان یافت ، و سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد ، بعضی چیزها که برای ساختن زیور یا ابزار در آتش می گدازند نیز کفی مانند آن دارد ، خدا حق و باطل را چنین مثل می زند ، و اما کف به کنار افتاده نابود می شود ، ولی چیزی که به مردم سود می دهد در زمین می ماند ، خدا مثلها را چنین می زند . "
1- باطل اصالتی در جهان ندارد بلکه به طفیل حق پیدا می شود.
2- به دلیل آنکه اصالتی ندارد دوام هم ندارد، آنچه که دوام دارد حق است.
3- در عین اینکه اصالتی ندارد و دوامی هم ندارد، یک گسترش ظاهری چشمگیر دارد که اگر چشم حقیقت بین نباشد اصالت را به باطل می دهد و فکر می کند حق چیز کوچکی است در مقابل باطل.

آشنایی با قرآن ، جلد دوم، شهید مطهری

  • ۲ نظر
  • موافقین ۲ مخالفین ۰
  • کافه چی

هنر آلفرد و امام

سیبیل، شهید ، امام ، عشق

آفرین بر آلفرد با این عکاسی اش، و آفرین بر امام با این تربیت انسانش

آلفرد یعقوب زاده


پ ن1: عکس از آلفرد یعقوب زاده

  • ۵ نظر
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • کافه چی

این داستان واقعی است

14 دسامبر 2012/ آمریکا/ دبستان سندی هوک/

آدام پیتر لانزا ساعت 9:35 صبح ، در دبستان سندی هوک 20 کودک و 8 بزرگسال را به ضرب گلوله می کشد.

این واقعه بعد از حمله سال ۲۰۰۷ میلادی در دانشگاهی در ویرجینیا که ۳۶ نفر کشته شدند، مرگبارترین حمله در یک مرکز آموزشی در آمریکا بوده است.

این دو واقعه را در گوگل سرچ کنید (با زبان انگلیسی). هیچ تصویری پیدا نمیشود. تنها یک سری از تصاویر با کادر بسته و بی معنا(مثلا تصویر صفی از دانش آموزان). هیچ جسدی ، هیچ خونی و هیچ صحنه دلخراشی نمی بینید. حتی به صورت شطرنجی. هیچ تصویری از صحنه جنایت پس از ارتکاب جرم نیست. همه چیز آرام است.

10 ذی الحجه 1436/ عربستان سعودی/ منا

به دلایلی نامعلوم (و احتمالا امنیتی) دو مسیر تردد حجاج بسته می شود.بیش از 2000 نفر بر اثر خفگی جان می سپارند.

این واقعه را در گوگل سرچ کنید. تعدادی زیادی عکس و تصویر از جنازه بازماندگان که بسیار دلخراش هم هست پیدا می کنید. انسان هایی شبیه انسان های اولیه و اکثرا لخت ، روی هم تلنبار شده اند.


آمریکا همیشه آرام است. به ضرب و زور رسانه.

و آنچه که از حادثه عظیم و معنوی و روحانی حج، این قدیمی ترین سنت عبادت بازمانده از دوران ابراهیم و روشن ترین تجلی عبودیت خدا در ذهن جهانیان می ماند ، تلی از اجساد لخت و عور است.

و اگر چیزکی دیگر باشد ، همانا دکل است.

پ ن1: حج باید برگزار شود، توسط سازمان بین الممالک اسلامی.

  • ۵ نظر
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • کافه چی

مدرن

وای بر انسان مدرن،

که با سرعتش می خواهد بی مقصدیش را بپوشاند،

و با جلف بازی های مبتذلش، نبود آرامشش را.

بر سرگردانیش می افزاید تا فراموشش شود سرگردانیش.


۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا ستایش

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا ستایش

عنوان اولین مطلب آزمایشی من

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدرضا ستایش